این روزها صحبت برسر تایید و رد صلاحیت کاندیداها در رسانه ها بسیار داغ است. فضای مجازی شهرمان نیز از این مبحث دور نبوده است. در این نوشتار قصد دارم نگاهی به بررسی صلاحیت اصلی ترین گزینه مطرح برای رد صلاحیت یعنی آقای تابش بپردازم.

بر اساس ماده 28 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی نامزد نمایندگی مجلس باید دارای شرایطی باشد. اما شرطی که در مورد ایشان قابل تشکیک می باشد شرط 3 می باشد یعنی ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه. ابراز وفاداری به دو صورت است که هر دو لازم می باشد. در حرف و در عمل که گویند به عمل کار برآید به سخندانی نیست.

اما کسانی که معتقدند ایشان التزام عملی به ولایت فقیه ندارد به مواضع ایشان در قبال فتنه 88 اشاره می کنند. شکی نیست که بنا به فرموده حضرت امام (ره) مجلس در راس امور است. و نیز نمایندگان مجلس به عنوان خواص و نخبگان جامعه در بین عامه مردم شناخته می شوند. بنابراین ابتدا به بررسی رهنمودهای ولی فقیه در رابطه با موضع خواص در قبال فتنه 88 می پردازیم:

+"نخبگان بدانند هر حرفى، هر اقدامى، هر تحلیلى که به آنها کمک بکند، این حرکت در مسیر خلاف ملت است. همه‏‌ى ما خیلى باید مراقب باشیم؛ خیلى باید مراقب باشیم: مراقب حرف زدن، مراقب موضع‏گیرى کردن، مراقب گفتن‏ها، مراقب نگفتن‏ها. یک چیزهائى را باید گفت؛ اگر نگفتیم، به آن وظیفه عمل نکرده‏ایم. یک چیزهائى را باید بر زبان نیاورد، باید نگفت؛ اگر گفتیم، برخلاف وظیفه عمل کرده‏ایم. نخبگان سر جلسه‏ى امتحانند؛ امتحان عظیمى است. در این امتحان، مردود شدن، رفوزه شدن، فقط این نیست که ما یک سال عقب بیفتیم؛ سقوط است. اگر بخواهیم به این معنا دچار نشویم، راهش این است که خرد را، که انسان را به عبودیت دعوت میکند، معیار و ملاک قرار بدهیم؛ شاخص قرار بدهیم"

+"یکى از کارهاى مهم نخبگان و خواص، تبیین است؛ حقائق را بدون تعصب روشن کنند؛ بدون حاکمیت تعلقات جناحى و گروهى و بر دل آن گوینده. اینها مضر است. جناح و اینها را باید کنار گذاشت، باید حقیقت را فهمید. در جنگ صفین یکى از کارهاى مهم جناب عمار یاسر تبیین حقیقت بود    "

+"بنابراین، بصیرت مهم است. نقش نخبگان و خواص هم این است که این بصیرت را نه فقط در خودشان، در دیگران به وجود بیاورند. آدم گاهى مى‌بیند که متأسفانه بعضى از نخبگان خودشان هم دچار بى‌بصیرتى‌اند؛ نمیفهمند؛ اصلاً ملتفت نیستند. یک حرفى یکهو به نفع دشمن میپرانند؛ به نفع جبهه‌اى که همتش نابودى بناى جمهورى اسلامى است به نحوى. نخبه هم هستند، خواص هم هستند، آدمهاى بدى هم نیستند، نیت بدى هم ندارند؛ اما این است دیگر. بى‌بصیرتى است دیگر."

+"دشمن انواع و اقسام کار را میکند؛ انواع و اقسام فعالیت را میکند؛ عمده هم امروز به گمان من، هدف و آماج توطئه‌‌هاى دشمن، خواص است؛ آماج دشمن، خواص است. مى‌‌نشینند طراحى میکنند تا ذهن خواص را عوض کنند؛ براى اینکه بتوانند مردم را بکشانند؛ چون خواص تأثیر میگذارند و در عموم مردم نفوذ کلمه دارند. به نظر من یکى از وظائف اصلى امروز ما و شما، همین است: ما بصیرت خودمان را در مسائل گوناگون تقویت کنیم و بتوانیم ان‌‌شاءاللَّه بصیرت مخاطبان و مستمعان خودمان را هم زیاد بکنیم."


+"این شک خواص، پایه‌ى حرکت صحیح جامعه‌ى اسلامى را مثل موریانه میجود. اینى که خواص در حقایق روشن تردید پیدا کنند و شک پیدا کنند، اساس کارها را مشکل میکند. مشکل کار امیرالمؤمنین، این است. امروز هم همین است. امروز در سطح دنیا که نگاه کنید، همین جور است؛ در سطح داخل جامعه‌ى خودمان که نگاه کنید، همین جور است. تبیین لازم است."

+"علاج عبارت است از صراحت در تبیین حق، صراحت در بیان حق. وقتى شما مى‌بینید یک حرکتى به بهانه‌ى انتخابات شروع میشود، بعد یک عامل «دشمن»ى در این فضاى غبارآلوده وارد میدان شد، وقتى مى‌بینید عامل دشمن - که حرف او، شعار او حاکى از مافى‌الضمیر اوست - آمد توى میدان، اینجا باید خط را مشخص کنید، اینجا باید مرز را روشن کنید. همه وظیفه دارند؛ بیشتر از همه، خواص؛ و در میان خواص، بیشتر از همه، آن کسانى که مستمعین بیشترى دارند، شنوندگان بیشترى دارند. این وظیفه است دیگر: مرزها روشن بشود و معلوم بشود که کى چى میگوید. اینجور نباشد که باطل، خودش را در لابه‌لاى گرد و غبارِ برخاسته‌ى در میدان مخفى کند، ضربه بزند و جبهه‌ى حق نداند از کجا دارد ضربه میخورد. این است که حرف دو پهلو زدن، از خواص، مطلوب نیست. خواص باید حرف را روشن بزنند و مطلب را واضح بیان کنند. این، مخصوص یک گرایش سیاسى خاص هم نیست. در داخل نظام اسلامى، همه‌ى گرایشهائى که در مجموعه‌ى نظام قرار دارند، اینها باید صریح مشخص کنند که بالاخره آن حمایتى که مستکبرین عالم میکنند، مورد قبول است یا مورد قبول نیست. وقتى که سران استکبار، سران ظلم، اشغالگران کشورهاى اسلامى، کُشندگان انسانهاى مظلوم در فلسطین و در عراق و افغانستان و خیلى جاهاى دیگر، مى‌آیند وارد میدان میشوند، حرف میزنند، موضع میگیرند، خوب، باید معلوم بشود این کسى که در نظام جمهورى اسلامى است، در مقابل این چه موضعى دارد؛ حاضر است تبرّى بجوید، بگوید من دشمن شمایم؟ من مخالف شمایم؟

وقتى در داخل محیط فتنه، کسانى با زبانشان صریحاً اسلام و شعارهاى نظام جمهورى اسلامى را نفى میکنند، با عملشان هم جمهوریت و یک انتخابات را زیر سؤال میبرند، وقتى این پدیده در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص این است که مرزشان را مشخص کنند، موضعشان را مشخص کنند. دوپهلو حرف زدن، کمک کردن به غبارآلودگى فضاست؛ این کمک به رفع فتنه نیست، این کمک به شفاف‌سازى نیست. شفاف‌سازى، دشمنِ دشمن است؛ مانع دشمن است. غبارآلودگى، کمک دشمن است. این، خودش شد یک شاخص. این یک شاخص است: کى به شفاف‌سازى کمک میکند و کى به غبارآلودگى کمک میکند"

از این سخنان مقام معظم رهبری نقش مهم خواص در مقابله با فتنه 88 مشخص می گردد. اما متاسفانه نماینده اردکان در طول دوران فتنه نه تنها هیچ موضع کاملا روشن و واضحی در برائت از این فتنه نداشتند(به غیر از اینجا که تنها موضع نسبتا معتدل ایشان است) بلکه در بسیاری موارد نیز حرف های سران فتنه را تکرار می نمودند تا جایی که پس از حادثه عظیم 9دی و کنار رفتن بسیاری از پرده ها، در یاداشتی برای روزنامه بهار با بیان دغدغه های ملت، حتی پایان فتنه انگیزی و آشوب طلبی را  جز این دغدغه ها به حساب نیاوردند و در همین یاداشت نیز به تکرار بسیاری از حرف های سران فتنه پرداختند. همچنین در حالی که حقیقت بر همگان مسجل گشته بود ایشان نوروز 89 به همراه فراکسیون اقلیت به دیدار موسوی و کروبی می روند.اینجا و اینجا و اینجا که آن ها قطعا جز سران قتنه و آتش بیار اصلی بودند. در آخرین مورد مرزبندی با فتنه را دارای تفاسیر مختلفی می داند و بازهم حاضر به موضع گیری نیست. حال این سوالات به ذهن متبارد می شود:

جناب آقای تابش

-آیا حکم حکومتی رهبر انقلاب بر پایان فتنه گری و اردو کشی خیابانی و آشوب طلبی نبود؟

-آیا مقام معظم رهبری فصل الخطاب هستند؟ 

-آیا چیزی به عنوان فتنه 88 قبول دارید؟

-آیا آقایان موسوی و کروبی را جز سران فتنه نمی دانید؟ آیا حاضرید از فتنه انگیزی آنها اعلام برائت کنید؟(در همین حد)

-آیا جنابعالی به تداوم فتنه کمکی ننموده اید؟

-شما به عنوان رئیس فراکسیون اقلیت و از خواص جامعه در برابر خواست رهبری مبنی بر موضع گیری و تبیین حقایق چه اقدامی انجام دادید؟

-چرا پس از فرو نشستن غبار فتنه باز هم به دیدار سران فتنه شتافتید و به نوعی عملکرد ایشان در فتنه را تایید نمودید؟

-چرا با گذشت 3 سال از فتنه هنوز حاضر به برائت نیستید؟ 

بنابراین باید اذعان نمود که ایشان در آزمون دشوار فتنه رفوزه شدند. خوش بینانه ترین حالت در مورد ایشان این است که ایشان را بی بصیرت بدانیم.  


آیا می توان این ها را دلیلی برای رد صلاحیت ایشان دانست؟ یعنی می توان گفت ایشان اعتقاد و التزام و وفاداری به اصل ولایت فقیه نداشته اند؟

در پاسخ باید به چند نکته توجه نمود:

1-رهبر معظم در پاسخ به استفتایی در خصوص التزام به ولایت فقیه فرمودند: "همین که از دستورات حکومتى ولى امر مسلمین اطاعت کنید نشانگر التزام کامل به آن است" بنابراین ایشان خود دایره را مشخص نموده اند.

2- پایان فتنه انگیزی و آشوب طلبی و اردوکشی خیابانی که از مهمترین ویژگی های فتنه 88 بود قطعا حکمی حکومتی از جانب رهبری انقلاب بود که صراحتا در نماز جمعه 29 خرداد 88 بیان نمودند. اما آیا تاکید بر موضع گیری خواص و نخبگان نیز شامل دستورات حکومتی می گردد؟ 

3- سخنان معظم له در دیدار با اعضای شورای نگهبان قبل از انتخابات مجلس هفتم نیز قابل توجه است. ایشان در قسمتی از بیانات خود درباره احراز صلاحیت نمایندگان می فرمایند: "در مورد نمایندگان مجلس هم من به جناب آقاى جنتى پیغام دادم پاى این مطلب هم ایستاده‏‌ام و به نظر من هیچ شبهه هم ندارد - که اینجا جاى استصحاب است، مادامی که خلافش ثابت شود؛ یعنى شما نگویید ما آن وقت یقین نداشتیم؛ نه، حمل بر صحت کنید. جایى هم که هم عمل خودتان را - آنهایى که بودید - هم عمل دیگران را - آنها که نبودند - شک دارید، حمل بر صحت کنید. اینهایى که آمدند، با احراز آمده‌‏اند؛ مگر خلافش ثابت شود. اگر خلافش ثابت شد، به حرف هیچ‏کس گوش نکنید و همان مطلبى را که ثابت شده عمل کنید؛ اما اگر خلافش ثابت نشد، این احراز، استصحاب است و هیچ لزومی ندارد که انسان بخواهد از طریق دیگرى این صلاحیت را احراز کند. به نظر من در مورد نمایندگان مجلس، مى‏‌شود این کار را انجام داد. البته حساب آن کسى که بعد از احراز صلاحیت، عدم صلاحیتش ثابت شده، جداست و آن، محل کلام نیست؛ اما مادامی که احراز عدم صلاحیت نشده، جاى استصحاب صلاحیت است؛ آن وقت صالح بود، حالا هم صلاحیتش را استصحاب کنید. آن‏جایى هم که شک هست، استصحاب کنید. این، مخصوص نمایندگانى است که احراز صلاحیتشان در دوره‏‌ى قبل شده است."

حال آیا می توان گفت عدم صلاحیت ایشان ثابت شده است؟

هم ثابت می شود و هم نمی شود.

-از طرفی حکم حکومتی،پایان فتنه بود. اما ایشان نه تنها به پایان فتنه کمکی ننمودند بلکه به فتنه کمک نمودند. بنابراین می توان ایشان را رد صلاحیت نمود.

-اما با نگاهی دیگر می توان گفت حکم حکومتی شامل سران اصلی فتنه می شده است و صحبت های ایشان مبنی بر موضع گیری خواص در همین راستا بوده است برای فروکش نمودن فتنه و بیشتر برای آقایان موسوی، کروبی، خاتمی و هاشمی. ولی در مورد خواص درجه دوم شاید نتوان آن را شامل احکام حکومتی دانست.توجه به سخنان مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای شورای نگهبان قابل توجه است. آنجا که می فرمایند: "واقعاً ببینیم آن مقدار صلاحیتى که براى مجلس در زمینه‌‏ى التزام به قانون اساسى و التزام به دین مبین اسلام و بقیه‌‏ى شرایط وجود دارد، چه اندازه التزامی است. مى‌‏شود این را یک امرِ مقول به تشکیک دانست که شدت و ضعف دارد. آن التزام شدید کذایى که با اندک چیزى که دیده شود مخدوش مى‌‏شود، معلوم نیست که براى نماینده‌‏ى مجلس لازم باشد؛ آن مثلاً فرض بفرمایید براى رهبرى یا براى برخى از مقامات عالی‏‌رتبه‏‌ى دیگر لازم است. براى مجلس حدى از این خصوصیات و شرایط لازم است که ما اسمش را صلاحیتها می ‏گذاریم. آن حد را باید درست تشخیص داد و آن را احراز کرد." همچنین تاکید ایشان بر برگزاری انتخاباتی رقابتی نیز مهم می باشد. بنابراین نمی توان ایشان را ضد ولایت فقیه دانست. 

در پایان باید گفت به نظر تایید صلاحیت آقای تابش به صواب نزدیک تر می باشد.