*هواداران محمود احمدی نژاد به امید استقرار دولتی پاک و عدالت طلب و انتصاب مسئولانی پاکدست به او رای می دهند. احمدی نژاد سرمست از پیروزی در اولین اقدام تودهنی بزرگی به حامیان اصلی خود (یعنی کسانی که او را یاری کردند تا به مسند ریاست تکیه زند) می زند و معاون اولی پر حاشیه را منصوب می کند. هواداران ناراحت و سرخورده در اندیشه سوال از درستی رای خودند. در همین پاکترین دولت تاریخ بزرگترین فساد مالی تاریخ رخ می دهد و مسئولان رده بالای دولتی جز اصلی ترین متهمان. و باز هم طرفداران (البته نه همه) در فکر چرایی رای خود. بوی گند سیاسی بازی به مشام می رسد.
*جبهه متحد مدام از وحدت دم می زند. وحدت در برابر چه کسی خدا می داند؟ اصولگرایان برنده قاطع انتخابات مجلس می شوند. همین منادیان وحدت قواعد بازی را رعایت نمی کنند و اولین منشعبان اصولگرایی می شوند و حتی حاضر به برگزاری انتخابات درون فراکسیونی نمی شوند. چون بوی شکست به مشامشان رسیده. باز هم بوی گند سیاسی بازی
*جبهه پایداری ادعای خالص سازی گفتمان انقلاب را دارد. مدام ندای دوری از باند های قدرت و ثروت را می دهد. اما در درون خودش یک ثروتمند بزرگ دارد. آیا بازهم سیاست و هزار بازی؟
*اصلاح طلبان چرا باید در انتخابات مجلس شرکت کنند؟ این جمله ای بود که قبل از انتخابات مجلس از هواداران و البته از سران اصلاح طلبی زیاد شنیده می شد. از شرط و شروط برای مشارکت گرفته تا تحریم انتخابات. خاتمی هوادار جنبش سبز بود. مدافع سرسخت سرانش. شاید در واقعیت نه اما ظاهرا اینگونه بود. جنبش و سرانش شرکت در انتخابات را تحریم کرده اند. همه فکر می کنند خاتمی نیز اینچنین است. حداقل کاری است که می توان از یک مدافع انتظار داشت. خود اینگونه وانمود کرده است. مگر می شود مدافع بود اما به لوازمش پایبند نبود. اما شرکت می کند. چرا؟ مگر می شود در انتخابات فرمایشی شرکت کرد؟ بازهم هوادارانند که جا خورده اند. سیل فحش و بد و بیراه است که نثار وی می شود. سیاست است دیگر.
*کلانتری کاندیدای جبهه متحد است. هزار تعریف و تمجید است که از زبان هوداران می بارد. کتابچه و برنامه و ظاهری خوب. ماجرای عکس دریافت جایزه از رئیس جمهور و تقلب در آن. به چه امیدی باید به کسی رای داد که هنوز نمی داند از چه کسی جایزه گرفته است؟ و حیرانی طرفداران. بوی سیاست به مشام می رسد.
*نامزد مستقل اصلاح طلب در اردکان اعلام آمادگی می کند. در هر مراسمی می توان او را دید. از حضور در مساجد و در بین جوانان تا ختم ننجون من. پیروز می شود. حال برای شرکت در یادواره شهدا دعوت نامه می خواهد.
چند ماه بعد هواداران درخواست ملاقات با خاتمی را دارند. اما پاسخ بی جوابی است. هواداران ناراحت و دلخور از این رفتار لب به انتقاد می گشایند که چرا؟ چرایش معلوم است، سیاست است دیگر.
*مراقب باشیم بازیچه نشویم.
پ ن: خیلی از اوقات سیاستمداران شاید نخواهند سیاسی بازی کنند اما ناخواسته گرفتار می شوند. حتی بعضا سیاسی بازی نیست اما اینگونه به نظر می رسد. شاید بخواهند درست رفتار کنند اما مصلحت اندیشی های کاذب آن ها را وارد منجلاب می کند. البته بیشتر، دعوا بر سر لحاف ملاست. مهم این است که ما بازیچه دست سیاستمداران نشویم و درست راه را تشخیص دهیم. افراط و تفریط آفت سیاست ماست.