به عملکرد مجلس هشتم انتقادات زیادی وارد بود. در مقاطع مختلف مجلس هشتم عملکردی سیاسی و دور از واقعیت داشت. درخواست های استیضاح متعدد و بعد پس گرفتن امضا (غالبا باج خواهی سیاسی)، دودو کردن ها، وقف دانشگاه آزاد، حقوق مادام العمر و ... . در واقع ارزیابی من از مجلس هشتم آن است که تعداد قابل توجهی از نمایندگان، بیشتر از اینکه به دنبال منافع ملت باشند و مردم را نمایندگی کنند درپی منافع شخصی، سیاسی، جناحی و اقتصادی خود بوده و یا به دنبال همین منفعت ها و امتیازها برای حوزه انتخابیه خود جهت تثبیت جایگاه نمایندگی برای دوره بعد بوده اند. مجلسی که نه مخالفتشان درست و حسابی بود و نه تعاملشان. البته از حق هم نباید گذشت که نکات مثبت زیادی هم داشته است و در مجموع نمره 60 از 100 می گیرد.
عمر مجلس هشتم به پایان رسید. اکثریت قابل توجهی از منتخبان مجلس نهم را اصولگرایان به خود اختصاص دادند(حدود 225 نفر). شاید امید دوباره باید زنده می شد. اما اینگونه نیست. سایستمداران ما بیشتر از اینکه با توجه به عقایدشان در جناح های سیاسی قرار گیرند، با مدنظر قراردادن منافعشان به جناح ها گرایش پیدا می کنند. مخصوصا سیاستمداران خُرد و رده پایین.
اما به نظر فاتحه مجلس نهم را از همین حالا باید خواند. مجلسی که شاید دست مجلس هشتم را از پشت در سیاسی بازی و منفعت طلبی ببندد. همین ابتدا اعتبارنامه نماینده ای را که محکومیت کیفری دارد تایید کرده اند. مجلسی که سارق، نماینده مردم شده آن هم با تایید اکثریت خود نمایندگان. مجلسی که در آن فردی که به دلیل اعمال منافی با شئون روحانیت در مجلس چهارم اعتبارنامه اش رد شده، تایید می شود. این درد را به کجا باید برد؟ 150 نماینده مجلس کسی را که محکومیت کیفری در باب سرقت و عناوین دروغین داشته تایید نموده اند. مجلسی که هنوز اعتبارنامه توکلی در آن تایید نشده. مجلس هشتم هر چه بود به نظرم اینگونه نبود. وای به حال ما با این مجلسمان.
چرا اینگونه شد؟
ایراد از یکجا نیست. موارد متعددی دست در دست هم می دهند تا چنین مجلسی شکل بگیرد. قانون ضعیف انتخابات، فیلتر ضعیف شورای نگهبان برای مواردی از این دست، مصلحت انگاری های بیجا و خود انگاشته مردان سیاست و از همه مهمتر انتخاب ناآگاهانه و از روی عدم شناخت ما مردم.
ما مقصران اصلی هستیم. ما که عقلمان به چشممان است و معیارمان توسعه شهرمان. ما که فراموش کرده ایم وظیفه یک نماینده را. ما که عمل را واکاوی نمی کنیم و به شعار و حرف دل سپرده ایم. ما که هنوز معیار انتخاب را نمی دانیم. ما که به شعار توسعه اردکان آن هم از طریق نماینده رای می دهیم و وی را بازخواست نمی کنیم که پس کو وظایف نمایندگی. مایی که می دانیم و آگاه نمی کنیم ناآگاهان را. ما که هر کدام خودمان را عقل کل می دانیم. ما که به بازیچه بودن خودمان افتخار می کنیم. ما هستیم که چنین مجلسی را شکل داده ایم. اینان منتخبان ما هستند، از کره دیگری نیامده اند. ما با نگاهمان نه تنها راه را بر ورود متخصصین با تقوا به مجلس بسته ایم بلکه کاری کرده ایم که اینان جرات کاندیدا شدن را هم نداشته باشند. آری مقصر اصلی ماییم. از ماست که بر ماست.
پ ن 1: قصدم این نبود که بگویم نماینده شهرمان چه رایی داده اند، چه آنکه چیزی در این مورد نمیدانم. بلکه چون نقدم به راه یافتگان مجلس بود نمود عینی برای من نماینده شهرمان بود.
پ ن 2: حالم از مدعیان مصلحت دان به هم میخورد. کسانی که خود را عقل کل می دانند و حاضرند حتی قانون را فدای مصالح خود انگاشته اشان کنند و فکر می کنند همه مصالح را فقط آن ها می دانند. اینانی که اشتباه یک فرد عادی را با اشتباه یک نماینده مجلس یکی می دانند.